Scan barcode
A review by mayamo
The Pledge by Friedrich Dürrenmatt
5.0
فریدریش دورنمات و مسئله ی بغرنجِ رُمانِ جنایی
خب، من هنوز یکم توی شوک از این کتاب به سر می برم، بنابرین پراکندگی حرف هام رو می بخشید. تقریبا از نوجوانی بود که شیفته ی این ژانر شدم. علاقه ای رو که دوستان هم سن و سالم نسبت به رمان های فانتری یا عاشقانه داشتن، من صرفِ پرونده های شرلوک هلمز یا برخی از رمان های آگاتا کریستی میکردم. با وجود تموم کلیشه ها و از مُد افتادن این کتاب ها، من باهاشون خاطرات زیادی داشتم (شاید اسمش رو نوستالژی بذارین) ولی طولی نکشید که فهمیدم میشه از ژانر جنایی چیز دیگه ای هم توقع داشت. چیزی فراتر از حل کردن مسئله ی کار چه کسی بود؟ یا جواب دادن به سوالات چه کسی؟ چرا؟ چه وقت؟ یا هر چیز دیگه ای که عادت کردیم بین جمله های یه رُمان جنایی دنبالش بگردیم. چند سالی هست که توی جهان ادبیات دنبال نمونه های متفاوت
میگردم. رُمان های جنایی که بی پروایانه سنت های ژانر خودشون رو درهم بکشنن و البته از روی آگاهی کامل اینکارو انجام بدن. از نمونه های معروف تر گرفته مثل ریموند چندلرِ و بازیش با دنیای نوآر، جان گریشام و دغدغه های حقوقیش، جان لوکاره و جاسوس های دوجانبه اش تا کتاب های آوانگارد تر و کمتر شناخته شده مثل فروشنده ی دوره گردِ پیتر هاندکه که نمیشه به راحتی توی سبک مشخصی قرارش داد. شاید مهمترین ویژگی رُمان قول یا به قول طنز تلخِ دورنمات "فاتحه ی رُمان جنایی"، این باشه که نویسنده با رعایت نسبتا کامل قواعد شکل گیری یک داستان بر اساس جنایت، یکی از سنت شکن ترین رمان های کارآگاهی رو نوشته که نثری به شدت جذاب و در عین حال روان داره و شخصیت پردازی منحصر به فردش تا مدت ها توی ذهن آدم میمونه. این رُمان به نسبت خودش کوتاهه و من با اینکه دلم میخواست مدت ها به خوندنش ادامه بدم، الان حس میکنم که اتفاقا چقدر خوب و درست از توصیفات بی جا و بی مورد اجتناب کرده به طوری که کُل روایت مثل یک نقل قول کمی طولانی به نظر میرسه که گاهی هم جاهای خالی داره تا مخاطب با استفاده از قوه ی تخیل خودش به تصاویر شکل کامل تری بده، چون به قول معروف دو تا آدم همیشه یک داستان رو به دو شکل متفاوت می شنون. من نسخه ی ترجمه شده رو مطالعه کردم که آقای عزت الله فولادوند ترجمه کردن و کارشون واقعا بی نقص بود. متاسفانه این نسخه رو نتونستم توی گودریدز پیدا کنم. انتشارات هم فرهنگ جاوید هست. در آخر اینکه، به قول مترجم:
هرکسی که با سیر تحولی رمان و اندیشه در ادبیات غرب آشنا باشد، به آسانی در می یابد که دورنمات در این کتاب مقوله ی داستانسرایی محض را فرسنگ ها پشت سر گذاشته و وارد قلمرو هنر شده است و در همین چند صفحه یکی از برجسته ترین نمونه های رمان اندیشه یا رمان فلسفی را پدید آورده است.
پ.ن: درمورد فلسفه ی مورد بحث توی کتاب بیشتر صحبت نمیکنم تا خودتون باهاش مواجه بشین ولی جنس دغدغه اش به فیلم "یک مرد جدی" از برادران کوهن شباهت هایی داره. خلاصه که این کتاب رو همه جوره پیشنهاد میکنم، امیدوارم اگر خوندین مثل من ازش لذت زیادی ببرین.
خب، من هنوز یکم توی شوک از این کتاب به سر می برم، بنابرین پراکندگی حرف هام رو می بخشید. تقریبا از نوجوانی بود که شیفته ی این ژانر شدم. علاقه ای رو که دوستان هم سن و سالم نسبت به رمان های فانتری یا عاشقانه داشتن، من صرفِ پرونده های شرلوک هلمز یا برخی از رمان های آگاتا کریستی میکردم. با وجود تموم کلیشه ها و از مُد افتادن این کتاب ها، من باهاشون خاطرات زیادی داشتم (شاید اسمش رو نوستالژی بذارین) ولی طولی نکشید که فهمیدم میشه از ژانر جنایی چیز دیگه ای هم توقع داشت. چیزی فراتر از حل کردن مسئله ی کار چه کسی بود؟ یا جواب دادن به سوالات چه کسی؟ چرا؟ چه وقت؟ یا هر چیز دیگه ای که عادت کردیم بین جمله های یه رُمان جنایی دنبالش بگردیم. چند سالی هست که توی جهان ادبیات دنبال نمونه های متفاوت
میگردم. رُمان های جنایی که بی پروایانه سنت های ژانر خودشون رو درهم بکشنن و البته از روی آگاهی کامل اینکارو انجام بدن. از نمونه های معروف تر گرفته مثل ریموند چندلرِ و بازیش با دنیای نوآر، جان گریشام و دغدغه های حقوقیش، جان لوکاره و جاسوس های دوجانبه اش تا کتاب های آوانگارد تر و کمتر شناخته شده مثل فروشنده ی دوره گردِ پیتر هاندکه که نمیشه به راحتی توی سبک مشخصی قرارش داد. شاید مهمترین ویژگی رُمان قول یا به قول طنز تلخِ دورنمات "فاتحه ی رُمان جنایی"، این باشه که نویسنده با رعایت نسبتا کامل قواعد شکل گیری یک داستان بر اساس جنایت، یکی از سنت شکن ترین رمان های کارآگاهی رو نوشته که نثری به شدت جذاب و در عین حال روان داره و شخصیت پردازی منحصر به فردش تا مدت ها توی ذهن آدم میمونه. این رُمان به نسبت خودش کوتاهه و من با اینکه دلم میخواست مدت ها به خوندنش ادامه بدم، الان حس میکنم که اتفاقا چقدر خوب و درست از توصیفات بی جا و بی مورد اجتناب کرده به طوری که کُل روایت مثل یک نقل قول کمی طولانی به نظر میرسه که گاهی هم جاهای خالی داره تا مخاطب با استفاده از قوه ی تخیل خودش به تصاویر شکل کامل تری بده، چون به قول معروف دو تا آدم همیشه یک داستان رو به دو شکل متفاوت می شنون. من نسخه ی ترجمه شده رو مطالعه کردم که آقای عزت الله فولادوند ترجمه کردن و کارشون واقعا بی نقص بود. متاسفانه این نسخه رو نتونستم توی گودریدز پیدا کنم. انتشارات هم فرهنگ جاوید هست. در آخر اینکه، به قول مترجم:
هرکسی که با سیر تحولی رمان و اندیشه در ادبیات غرب آشنا باشد، به آسانی در می یابد که دورنمات در این کتاب مقوله ی داستانسرایی محض را فرسنگ ها پشت سر گذاشته و وارد قلمرو هنر شده است و در همین چند صفحه یکی از برجسته ترین نمونه های رمان اندیشه یا رمان فلسفی را پدید آورده است.
پ.ن: درمورد فلسفه ی مورد بحث توی کتاب بیشتر صحبت نمیکنم تا خودتون باهاش مواجه بشین ولی جنس دغدغه اش به فیلم "یک مرد جدی" از برادران کوهن شباهت هایی داره. خلاصه که این کتاب رو همه جوره پیشنهاد میکنم، امیدوارم اگر خوندین مثل من ازش لذت زیادی ببرین.