A review by dream_mmdi
هزار و یک شب by Anonymous

4.0

شهریار و شاه‌زمان، دو برادر و پادشاه دو سرزمین در نزدیکی هم‌ان که هر دو با خیانت همسرانشون مواجه می‌شن. شاه‌زمان سرزمینش رو ترک می‌کنه و از ناراحتی به برادرش پناه میاره. اما شهریار خشمش رو اینطور ابراز می‌کنه که اول همسر خائنش رو می‌کشه و بعد هر شب دختری باکره رو به عقد خود درمی‌اره و فردای آن روز اون رو می‌کشه.
این روند آنقدر ادامه پیدا می‌کنه که در نهایت دخترهای وزیر باقی می‌مونن. شهرزاد و دنیازاد. وزیر از اینکه جان دخترانش در خطره ترسیده اما شهرزاد که دختر بزرگتره خیال پدر رو راحت می‌کنه و از او می‌خواد به این عقد اجازه بده. شب اول توی حجله شهرزاد به شهریار می‌گه که خواهرم دنیازاد همیشه با داستان‌های من می‌خوابه. اجازه بده که به عنوان آخرین شب هم براش قصه بگم. شهریار قبول می‌کنه اما جذابیت داستان‌ها و نحوه تعریف کردن شهرزاد به قدری برای شهریار کشش داره که اون رو مجاب می‌کنه در شب‌های دیگه هم بهش فرصت داستان‌گویی بده. این قصه گفتن ها هزار و یک شب طول می‌کشه. توی این مدت شهرزاد ۳ تا پسر برای شاه دنیا میاره و آنقدر روی روحیات شهریار اثر مثبت می‌ذاره که اون از کشتن شهرزاد و بقیه دخترها منصرف میشه و دوباره به جنس زنها امیدوار میشه. :)
......
این ظاهر کتاب "هزار و یک شب" بود. درباره باطنش بقیه دوستان حرفای کاملی گفتن که خوبه بخونید.